پریشان
هر دم آیی و روی، بازی است یا مجنون شدی؟
حیله ی نویی به سر داری تو یا افسون شدی؟
دوری از جان من اما بی ملالی، بی ملال
من تکیده گشته ام، انگار تو گلگون شدی
من فراغت داشتم، پرواز می کردم به اوج
یکدم اما آمدی بر بار من افزون شدی
"رنگ رخساره" دهد صد "خبر از سرّ درون"
از پریشانی چرا ای موی من افشون شدی؟
رفتی و بردی دلم را، من پریشانم تو هم...
خون دل شد همرهم، آیا تو هم دلخون شدی؟
"داش مهدی"